تا آزادی جعفر ابراهیمی

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه
برگزاري اولين جلسه دادگاه جعفر ابراهيمي ازندرياني
در تاريخ 88/6/4 اولین جلسه دادگاه جعفر ابراهيمي برگزار شده است. دراین جلسه وکیل ابراهیمی آقاي اوليائي فر كه دقايقي قبل از شروع دادگاه موفق شد كه امضاي مدارك وكالت را از آقاي ابراهيمي دريافت كند بدليل كمبود وقت تقاضاي استمهال از دادگاه نمودند که از سوی دادگاه نیز پذیرفته شد. تاریخ دیگر دادگاه نیز هنوز روشن نیست .
ایشان همچنان در انفرادی و در بند 209 زندان اوین نگهداری می شود. پس از گذشت 82 روز از بازداشت او که بیش از 68 روز آن در انفرادی بوده , ايشان از نظر جسمی در شرایط بسيار بدي بسر ميبرد و به شدت وزن کم کرده است و مشكل ديسك گردن و ناراحتي گوارشي ايشان رو به وخامت گذاشته است. فشارهای روحی وارد بر ابراهیمی , حتی راه رفتن درست ایشان را نیز دچار مشکل نموده است.
خانواده و وكيل ايشان هنوز سعي در متقاعد نمودن دادگاه براي تبديل قرار بازداشت ايشان به وثيقه ميباشند تا درفرصت پيش از دادگاه مداواي ايشان را دنبال كنند.
۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه
آخرين خبر از وضعيت جعفر ابراهيمي
خبر زير توسط يكي ازدوستاني كه تازه از زندان آزاد شده اند براي ما ارسال گرديده است :
جعفر ابراهیمی معلم در بند كه چند هفته پیش به بند 209 اوین منتقل شد. علیرغم داشتن روحیه بالا و امیدواری به آینده حال جسمی او به هیچ عنوان مساعد نیست. به دلیل فشارهای روحی و عصبی وی هم اکنون از ناحیه پای راست دچار مشکل و لنگش پا شده است. اعتراض وی به مسئولین زندان اوین تنها این جواب را داشته که حمله عصبی است و طبیعی است. هر چند روز یکبار نیز وی دچار حمله عصبی و مشکل در تنفس می شود که پزشکان زندان تنها به دادن قرص آرامبخش به وی اکتفا می کنند . اين در حاليست كه مشكل ديسك گردن ايشان تشديد يافته است.
لازم به ذکر است وی بیش از همه دلتنگ شاگردانش است.
۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه
تا آزادي جعفر
وقتی که نیستی بودن چه نابجاست
ماندن خیانت است
در چله نیامدنت ای شب چراغ من
خفتن جنایت است
شبها که نیستی

تنها حدیث و آیه شبنامه های من
آوای سوت قطار رسته ز مرگ شبهای ریزعلی ست
وقتی که چشمهای بسته من
در سر خیال هم اوازی تورا
فرٌار و بی قرار هردم به حسرتی غریب تکرار میکند
ناگه صدای تیر رهزن( دیمدام دارام )شهر
در تار وپود عمق وجودم رگبار میشود
آنگاه حتی خیال وصالت نیز دشوار می شود

اما
در چله بر آمدنت ای دلیر باک هر روز و هر زمان

تکرار میکنیم
خفتن جنایت است
ماندن خیانت است
تا در شکستن زندان اهرمن
مردن شهادت است
سعيد/گروسمان
۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه
بیانیه جمعی از اعضای سابق و فعلی انجمن اسلامی دانشجویان داشگاه زنجان
بیانیه جمعی از اعضای سابق و فعلی انجمن اسلامی دانشجویان داشگاه زنجان در محکومیت سرکوب جنبش مردمی و اعتراض به وضعیت بازداشت شدگان
گویی توسن مهرورزی دولت فخیمه حکومت اسلامی را سر باز ایستادن نیست و نواختن شهروندان از همه اقشار کار روزانه حاکمان منصوب خدا بر سرنوشت ما رعیت شده است و در حالیکه بازداشتهای خودسرانه و قانون گریزانه شهروندان کمابیش ادامه دارد شاهد آغاز سریال موسوم به " اعترافات متهمان انقلاب مخملی " هستیم در دادگاههایی که جز شرمگینی الهه عدل و قضاوت و البته انبساط خاطر خلایق حاصلی ندارد. همزمان با این معرکه گیریهای قضایی اخبار نگران کننده از رفتارهای غیر انسانی با زندانیان و کشته شدن جوانان بی دفاع و اسیر دست حکومت باعث ناراحتی فزاینده خانواده های زندانیان و همه کوشندگان راه آزادی و عدالت شده است و متاسفانه هیچ مرجع حکومتی پاسخگوی مراجعات بستگان افراد زندانی و مفقودالاثر نیست . تداوم سلسله گونه این حوادث تلخ و اندوه افزا، برخی دستگیرشدگان و زندانیان سیاسی را نیز از توجه رسانه ها و گروههای مدافع حقوق بشر محروم ساخته است و از این جهت فشار مضاعفی بر این قربانیان مهرورزی اعمال می گردد با تشکر از تلاشهای همه فعالان حقوق بشر و رسانه های مردمی در اطلاع رسانی صحیح توجه همگان را به وضعیت دو زندانی زیر جلب می نماییم و امیدواریم که ریشه این نابسامانیها و مظالم خشکانده شود و امور کشور بر مدار عقل و عدل و تدبیر قرار گیرد .
جعفر ابراهیمی ازندریانی – عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه زنجان و از فعالان صنفی معلمان – از بیستم خرداد ماه دستگیر شده و علیرغم بیماری از حق دسترسی به پزشک و وکیل محروم می باشد و علیرغم اتمام بازجوییها- بنا به گفته قاضی پرونده - دوباره به انفرادی منتقل شده و با حال بیمار در بلاتکلیفی بسر میبرد.
همچنین آقای سعید متین پور – که در دادگاهی سیاسی و غیر حقوقی به تحمل هشت سال مهرورزی محکوم شده – با بیماریهای متعدد به یادگار مانده از هفت ماه انفرادی دوره بازداشت قبلی دوباره اسیر چنگال دیو مهرورزی است و به رغم نیاز به معالجه در خارج از زندان با بی توجهی مسولین زندان اوین روبروست. ما جمعی از اعضای سابق و فعلی انجمن اسلامی دانشجویان داشگاه زنجان با همه خانواده های داغدار ابراز همدردی کرده و به ویژه شهادت مظلومانه " محسن روح الامینی " برادر دوست و همدانشگاهی عزیزمان حسن روح الامینی را به ایشان و خانواده محترم تسلیت عرض می نماییم. ادامه بازداشت غیرقانونی دوستانمان و همه دستگیرشدگان اخیر را محکوم نموده و خواهان آزادی ایشان می باشیم امیدواریم با آزادی هر چه سریعتر بازداشت شدگان ، جان این افراد از تعدی نیروهای خودسر در امان مانده و موجبات رفع نگرانی خانواده ها و عموم شهروندان فراهم گردد.
جمعی از اعضای سابق و فعلی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان
۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه
براي 60مين روز بارداشت جعفر ابراهيمي/سمانه عابديني
به نقل از كميته گزارشگران حقوق بشر :

اول مهرماه هر سال را با این پرسش معلمان آغاز میکردیم : تابستان خود را توصیف کنید!

وقتی کوچکتر بودیم انشا مینوشتیم و در زمان دبیرستان و دانشگاه در موردش حرف میزدیم ولی قبل از شروع به سخن گفتن ما، معلمان طبق عادت دیرینه خود خلاصه ای از تابستانشان میگفتند .

از کلاسهای تابستان میگفتند و از سفرهایشان و از ...

به این فکر میکنم که تو مهر ماه را چگونه آغاز خواهی کرد؟

خواهی گفت که جلوی مدرسه دستگیرت کرده اند؟

خواهی گفت که در اوین بودی، در ۲۰۹، انفرادی ؟

از سلول کوچکت خواهی گفت؟

خواهی گفت که هوای خرداد و تیر و مرداد و ( خدا میداند تا کی را ...) استنشاق نکردی ولی گرمایش را با ذره ذره وجودت حس کرده ای ؟

از دغدغه دوشنبه هایت و دلتنگیت برایشان خواهی گفت؟

ميدانم ميدانم كه بچه ها چه حالي خواهند داشت

كنجكاو ميشوند.

اجازه آقا آخر چرا؟

جعفر!

معلم نبوده ام و نميدانم چه جوابشان را خواهي داد.

آيا ميگويي:

چون من يك معلم بودم ...؟!
۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه
جعفر ابراهيمي آموزگاري راستين /مهدي بهلولي

به نقل از كانون صنفي معلمان :


پس از گذشت نزدیک به دوماه از بازداشت جعفر ابراهیمی ازندریانی، گویا هنوز هیچ کس نمی داند که اتهام ایشان چیست؟
ابراهیمی، آموزگار رسمی آموزش و پرورش و کارشناس ارشد جامعه شناسی است که در شهرستان شهریار تدریس می کند. نیروهای اطلاعات، او را روز 20 خرداد و در راه رفتن به مدرسه، دستگیرمی کنند. در آغاز او را به خانه اش می برند و پس از برداشتن کیس کامپیوتر و چند کتاب و ... به بند 209 اوین منتقل می کنند. ابراهیمی یک ماه را درانفرادی بسر برده و بازجویی می شود. سپس او رابه بند عمومی سپرده، دو هفته در بند می ماند. متآسفانه از دوهفته پیش تاکنون , دوباره به انفرادی بازگردانده شده است. این انفرادی دیگربار، افزون برافزایش نگرانی ها درباره ی سلامتی اش , با پایان بازجویی ها – که چندی پیش و از زبان قاضی پرونده، خود ابراهیمی گفته بود - نیز ناسازگار است.
جعفر ابراهیمی در دوران دانشجویی , عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه زنجان بوده است . او پس از پایان تحصیلات و ورود به آموزش و پرورش , در امور صنفی – مدنی معلمان و در راستای بهبود و بسامانی بزرگترین نهاد آموزشی کشور , فعال می گردد. همچنین اندیشه و دغدغه هایش را در تارنگارهای شخصی اش : "هیمه" و" آخرین وسوسه" به نگارش در می آورد. ابراهیمی آموزگاری اندیشمند و دلسوز است و از زندگی پر از فقر و سختی دانش آموزانش , آزرده و دردمند . با پیمایشی گذرا بر نوشته هایش , به آموزگاری روشن اندیش و اخلاقی برمی خوریم که نابودی ارزش های انسانی را دلواپس است. او دلچسب و گیرا می نویسد و برنوشته هایش حسی زیبا و تحسین برانگیز, چیره است. نوشتارش همچنین , از اشاره های هوشمندانه و موشکافانه ی اجتماعی و انسانی نیز خالی نیست . او , انسانی امیدوار است , به پیروزی انسان باور دارد و همدل با "بامداد" می نویسد : " من ندارم سر یاس / زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور/ ضرب آهسته پاهای کسی می آید." (1)
ابراهیمی آموزگاری است که به دانش آموز و آموزش عشق می ورزد و بارها وبارها , به روشنی از این ویژگی و حس درونی پرده برمی دارد. او که به گفته ی خویش , زندگی سختی داشته است , با تمام وجود , درد دانش آموز طبقه ی فرودست را می فهمد. همچنین نمی تواند چشم برشکاف های ژرف اقتصادی – فرهنگی جامعه ببند و چیزی نگوید. بنابراین بانگاهی آسیب شناسانه , به نجوا و درد دل و خرده می پردازد. ارزش کار ابراهیمی , در سنجش با آموزگاران دیگر , روشن می گردد. آموزگارانی که تنها در دفتر مدرسه , لب به شکایت می گشایند و گله هایشان کمترین نمود آشکار و استواری دارد. آنهایی که متآسفانه زندگی سخت این روزگار, برایشان انگیزه چندانی برجای نگذاشته است و به سختی می توان , در رفتار و گفتارشان , نشانی از امید و آرمانی دید!
ابراهیمی در صفحه ی نخست "هیمه" و در زیر عکسی از خودش که از پشت عینک باریکش خواننده را می نگرد , می نویسد : " از این زاویه که نشستم و با این ژستی که دارم , گمان می کنم بتوانم حتی انتهای ذهن دانش آموزان میز آخری را هم بخوانم , وقتی یکی از آنها دارد متن عاشقانه ای می نویسد. یا آن یکی که دارد متن نمایشی را آماده می کند ؛ همان که می گوید : دیشب خواب دیدم که یکی با بنز آمد و ما را برد سر کار. آخر پدران بسیاری از دانش آموزان من کارگر فصلی اند. اما آنها در مقابل شغل پدر: می نویسند آزاد . و در نمایش های طنز هم ذهنشان از کارگر فصلی بودن فراتر نمی رود. ولی ذهن پاک و معصومانه ای دارند وقتی می گویند آقا این ژست به شما نمی آید" و در نامه ای به دانش آموزانش : " سلام دوستان خوب من ,
دانش آموزانم در سعید آباد ، مهدیه ، سپاهان ، بادامک ، خادم آباد ، نصیر آباد ، فردوس، علی آباد و ...
این سه نقطه آخر را برای آن دانش آموزانی می گذارم که احتمالا محل سکونتشان در نقشه قید نشده است , آدم های خانه به دوشی که شرایط , محل سکونتشان را تعیین می کند.
عزیزان پر از امید
روزهای آخر سال ، تعطیلی و تعلیق این مجال را نداد تا چشم در چشمان پر از شوقتان بنگرم و با شما آمدن بهار خجسته را زمزمه کنم. هر چند تعداد زیادی از شما از تعطیلات تنها کار دستمزدی عایدتان می شود , هر چند بعد از تعطیلات وقتی برمی گردید شب هایی را می شمارید که شب کار بودید و روزش هم از فرط خستگی در خواب. هر چند ممکن است بعضی از شما دوباره به مدرسه برنگردید مثل اسکندر و محمد میثم و ... و کمک به درآمد خانواده را بر ادامه تحصیل ترجیح دهید. هر چند از مسافرت های انچنانی خبری نیست , هر چند بوی عیدی سر سفره هفت سین نداشته نوروزتان , بخاطر بوی نفتی که بر سفره است , حال آدم را به هم می زند و هزاران هر چند دیگر. اما! خجسته بهار در راه ، این پیروز طبیعت ، این امید فردا , به سان آن شعری که بر تخته سیاه کلاس سرد زمستانی تان می نوشتم مال شماست , یادتان هست این شعر :
بی دریغ و درد
بی لحظه ای تامل سرد
بخوان دوباره , ای شکوفه مقدور
ای کودکی گل
فردا از آن توست"

* عضو کانون صنفی معلمان
این یک شیوه جدید استثمار است
در وبلاگ روزنامه من مطلبي از جعفر ابراهيمي نقل شده كه در شماره ويژه آموزش و پرورش انديشه سبز منتشر شده بود
ضمن تشكر از اين دوست گرامي مقاله جعفر رو با عنوان "اين يك شيوه جديد استثمار است " ملاحظه ميفرمائيد :

این یک شیوه جدید استثمار است
استثمار این ویژگی را دارد که قادر است خود را در مناسبات گوناگون باز تولید نماید. هر چند بسیاری از این مناسبات به لحاظ فرم خصلت استثمار کنندگی را به وضوح باز نمایی ننماید . بسیاری از قوانین به ظاهر مدرن و برابر در جامعه نقشی به جز بازتولید مناسبات نابرابر اجتماعی بر عهده ندارند. اما رسیدن به محتوای کارکرد این قوانین نیاز به تامل عمیق و نیز ردیابی بازخورد این قوانین است. از جمله این قوانین و مناسبت ها می توان به ساختار و قوانین نظام های آموزشی در سطوح مختلف اشاره نمود. از نگاه آنان که نظام آموزشی را از دریچه رهیافت نظریه های تضادی می نگرند نظام های آموزشی در تحلیل نهایی در اختیار طبقه مسلط و در راستای بازتولید مناسبات ناعادلانه در جامعه است خیل عظیم کارگزاران نظام آموزشی که در جوامع صنعتی بخش عظیم طبقه متوسط را به عنوان معلم تشکیل می دهند در اصل مجریان برنامه های آن قسمت از جامعه هستند که قدرت و ثروت را در اختیار دارند.
بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای صنعتی تلاش برای ریشه کن نمودن بی سوادی در دستور کار دولت ها قرار گرفت امری که در کشورهای در حال توسعه در سه دهه اخیر شاهد آن بودیم . بیلان دولت ها از افزایش سطح رشد سواد در جوامع به مخاطب این امر را تلقین می کند که به ظاهر رویای فرصت های برابر می تواند گریزی به جامعه برابر باشد در صورتی که در واقع امر اینگونه نیست اگر فرض این که "نظام آموزشی شرایط برابر را در ابتدای امر برای افراد فراهم می سازد" صحیح باشد. باز شاهد آنیم که نابرابری در روند آموزش، فرصت ها را برای افراد با توجه به خاستگاه طبقاتی شان تغییر می دهد. یکی از این وجوه، جهت گیری راهنمای تحصیلی و مشاوره دانش آموزان است.
نگاهی اجمالی به جهت گیری راهنمایی تحصیلی دانش آموزان و نوع هدایت آنان نشان می دهد که جهت گیری هدایت تحصیلی به سمتی است که فرزندان طبقات فرودست در جامعه به سمت رشته های کار و دانش سوق داده شوند. حتی اگر این جهت گیری عمدی نباشد ولی شرایط تحصیل در رشته های ریاضی و تجربی باعث شده است که بسیاری از دانش آموزان به سمت رشته های کار و دانش سوق یابند و آن چه که اینان را به این سمت سوق داده سودای جذب بازار کار شدن و تبدیل شدن به نیروی ارزان کار است.
بالواقع این وضعیت اقتصادی اقشار فرودست جامعه است که فرزندانشان را به سمت این رشته ها سوق می دهند نه سعادتمندی که بیهوده به آنان مژده داده می شود. در این مراکز فرزندان کارگران برای بازار کار فردا آموزش می بینند. تا صاحبان سرمایه فرزندان خود را از طریق ثروت و به اتکای ناعادلانه ترین آزمون آموزشی یعنی "کنکور" به رشته های لوکس برسانند. درعرصه ای که تنها رقیب طبقه متوسط است. طبقه متوسطی که بخاطر هزینه های سرسام آور تحصیل هر لحظه در حال از دست دادن جایگاه خود است.
امروز افزایش سطح سواد و رشد افراد با سواد نه تنها نمی تواند به تنهایی شاخصی برای توسعه یافتگی باشد بلکه در برخی موارد گمراه کننده نیز می باشد . در راستای این تحلیل است که این جمله را که در سر در بسیاری از هنرستان های کار و دانش است می توا ن به عنوان شیوه جدیدی از استثمار یاد نمود " هنرستان های کار و دانش یکی از بهترین راه های ارتباط آموزش و بازار کار است".
۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه
يادداشت هاي فرزند يك معلم
ياداشت هاي فرزند يك معلم به نقل از مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران

برای جعفر ابراهیمی و معلمان دربند /فروغ سميع نيا

خبرگزاری هرانا : پیش ترها زمانی که کودک بودیم وقتی نام معلم را می شنیدیم موجی از غرور و احترام در دلمان جا میگرفت احترامی که جامعه و اطرافیان به این شغل داده بودند. و ما که فرزند معلم بودیم در مدرسه نوع برخورد دیگران با ما فرق می کرد . هر کاری که می کردیم میگفتند ما از بچه یک معلم بیش از این انتظار داریم می گفتند شما باید مانند پدران و مادرانتان الگوی جامعه باشید و ما فرزندان معلمان در حالیکه وضعیت های مالی پایینتری نسبت به دیگر دانش آموزان داشتیم با کفش و لباسی که همواره کهنه تر از بقیه همکلاسیهایمان بود با افتخار در مدرسه را می رفتیم افتخاری که به رغم همه کمبودهای مالی ٬ شغل پدر و مادرانمان برای ما به ارمغان آورده بود.ما بودیم و شغلی که فراتر از حد تصور بود . ما بودیم و دنیایی از مسئولیت.اما در سالهای اخیر که هر گاه اخبار را در سایت ها دنبال می کردیم و برخوردهای خشن پلیس را با معلمان در تجمعاتی که برای حقوق صنفیشان تشکیل داده بودند می دیدم همواره این سوال مطرح بود که مقام معلم در این کشور به کجا رسیده است؟ در کشوری که پلیس که خود شاگردان معلمان این سرزمینند چگونه به ضرب و شتم معلمان می پردازند؟ این برخوردهای خشن اما تنها به ضرب و شتم ختم نشد و ما شاهد بازداشت معلمانی از دوست و آشنا و .. شدیم که از شاگردانشان حکم حبس و شلاق می گرفتند.دو ماه قبل نیز دوستمان جعفر ابراهیمی به اتهام معلم بودن راهی زندان اوین شد دوستی که ما به خاطر آموخته های کودکیمان انتخابش کردیم ٬چون به ما آموخته بودند دوستانمان را از میان برگزیدگان برگزینیم و افتخار می کردیم که دوستی داریم از میان معلمان سرزمین .جعفر یک ماه را در افرادی ماند و همه گونه فشار و تحقیر را تحمل کرد و زمانی که به عمومی آمد قاضی وثیقه اش را برای آزادی نپذیرفت و بعد از مدتی دوباره راهی انفرادی 209 اوین شد.زمانی که برای جعفر وثیقه تایین کردند گفتم چگونه کشوری است که برای آزادی معلمانش هم وثیقه تایین می کند چه توهینی از این بزرگتر به مردم را می توان تصور کرد زیرا ما مردم هم در مکتب همین معلمان درس آموخته ایم. اما زمانی که شنیدم قاضی وثیقه اش را نپذیرفته دیگر ماندم که چه بگویم.در آن زمان فقط به جعفر فکر میکردم که اتهامش چیست و چرا اینگونه با او برخورد میشود ٬ او که همواره با عشق از دانش آموزانش سخن میگفت٬ روزی به خاطر وضع مالی یکی از آنها ناراحت بود و روز دیگر به خاطر وضعیت خانوادگی دیگری. جعفر همیشه سخنانش آمیخته با رنج بود از وضعیت دانش آموزان و وضعیت معیشتی معلمان . رنجی که همواره برایم آشنا و قابل احترام است رنج یه معلم. امروز هم خبر شش سال حبس معلم دیگری را شنیدیم .شش سال حبس برای معلمی که اتفاقا یکی از اتهاماتش نیز درخواست برابری دیه زن و مرد است و برای من که هم زنم و هم فرزند یه معلم چه رنجی دارد خواندن این حکم ناعادلانه. حکمش را دیدم و به معلمان دربند دیگری می اندیشیم ٬ کسانی که در انتظار دریافت حکمهایشان هستند. و امروز من ماندم و وضعیت نامشخص دوستم جعفر ابراهیمی و دیگر معلمان آزاده دربند و بار مسئولیتی که از کودکی بر شانه هایم سنگینی می کند مسئولیت فرزند یه معلم بودن ...
۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه
ملاقات خانواده جعفر ابراهيمی با وی در بند 209 اوين
به نقل از خبرگزاري مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران:

در حالي كه نزديك به دو ماه از دستگيری جعفر ابراهيمی ميگذرد و حدود ده روز بيخبری كامل كه پس از انتقال ايشان از بند عمومی به انفرادی بوده روز دوشنبه 12 مرداد خانواده اش موفق به ملاقات با وی شدند.
ملاقات بصورت كابينی بوده است. جعفر از زمان اتمام بازجوييش اظهار بی اطلاعی كرده و اعلام كرده كه طی اين ده روز فقط يك بار مورد بازجويی قرار گرفته كه آن هم ديروز بوده است. برادرش اعلام داشت كه روحيه جعفر خوب بوده ولي از لحاظ جسمي ضعيف شده بود.
۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه
انتشار دوباره بیانیه با امضاهای بیشتر

پس از گذشت بیش از 50 روز از بازداشت جعفر ابراهیمی و انتشار بیانیه ی حمایت از او که صریحا به درخواست آزادی وی و برخورداری اش از حقوق قانونی اشاره دارد، چند تن از دوستان با ارسال ایمیل و درج کامنت خواستار امضای بیانیه شدند.

به همین سبب بیانبه را با افزودن امضاهای جدید دوباره منتشر می کنیم.



درآستانه ی انتخابات ریاست جمهوری ،خبردارشدیم که جعفرابراهیمی ازندریانی،ازفعالان سابق شورای عمومی دفترتحکیم وحدت، دبیرآموزش وپرورش شهریار و فعال کانون صنفی معلمان، در رابطه با فعالیت های صنفی خود درجهت احقاق حقوق فرهنگیان در تاریخ چهارشنبه20/3/88 دستگیرشده است و بعد ازمراجعات مکرر خانواده، دستگیری ایشان، توسط نیروهای اطلاعات بوده، و مکان نگهداریشان را بند 209 اوین اعلام کرده اند لذا ما امضا کنندگان این بیانیه ،ضمن ابرازهمدلی با خانواده ی آقای ابراهیمی ، خواستار آزادی هرچه سریع تر ايشان از زندان می باشيم


احسان صفایی مقدم- ابوذرشهرکی- ابوذرمهربانی- اصغرزارع - امین دربان- آزاده فرامرزی ها-آزاده خسروشاهی-ابراهیم طاهری -امیر رشیدی- اشکان مسیبیان- آزاد حاجی آقایی-آیدا سعادت- آرش نصیری اقبالی-ابراهیم امدادی-آرش انواری-امید حسین زاده-الناز انصاری-احمد مدادی- اصغر بازرگانی-اکرم ابویی- الهام قیطانچی-ابراهیم گرجی-احمد طالبی-اشکان غیثوندی-امیرصفری فر-امير ابراهيمي بلال مرادویسی-آريان اميدوار-اميدرضا كماني-بهنازشکریار- بیتاطاهباز- بابک غیاثی-بهیرا فلاح-بهرام واحدي- بهزاد عبدی-بهزاد دلشاد -پویاعزیزی-پرستوالهیاری-پویش عزیزالدین-پروین ذبیحی- پویان تحویلداری- پروین اردلان- پژمان کریمی-پروین ذبیحی-پیام شكيبا-پريسا نصرآبادي-پريسا اژدري-پريا شكيبا- تارا نجداحمدي - جلوه جواهری-جمشید آئین دار-جواد صفوی زاده-جواد میرزائی-جواد طالبی-جواد سیف-جواد سلیمانی-جواد عباسي - حسن ملوندی-حسین حیاتی- حمید جعفری -حمیده نظامی-حامد صادقی صفت-حمید آزرم منش-حشمت صفایی-حسین رمضانی-حمید بی ازار- حسین رضا میرزائی- حسین نوابی-حسین احمدی-حمید ابراهیمی-حسین خیری فام-حسين رفيعي-حسین سخنور خسرو دلیرثانی-خدیجه مقدم- خدیجه پاک ضمیر دلارام علی رسول رضایی -رضا دهقان-رکسانا ستایش-رها عسگری زاده-رویا درشتی-رضا عباسی- رضوان مقدم – رحیم حسنی تبار-رضا بختیاری-ربابه طالبی-راضیه نعمتی-ریرا اسفندیاری-رسول بداقی-رسول كريمي-روح الله دماوندي كمالي زهرا رضایی-روشنك يزدان پناه- زویااسکندریان-زینب کشاورز-زهره اسدپور - ستارنوربخش -سمیه فرید-سمانه عابدینی-سمیه رشیدی-سوسن طهماسبی-سمانه موسوی-سیاوش قلیچ خانی-سپیده یوسف زاده-سهراب کریمی-سحر سان-سعیده حاتف-سولماز احمری-سوزان ذاکر-سیوش منتظری-سعید نعیمی-سعید گرجی-سعید امیدی -سمانه فرید-سمیه رضائی-سعید ابراهیمی-سارا پورسعادتي-سيمين روزگرد-سپيده گيلاني-سپيده گرجي-ستاره گرجي-سپيده پورسعادتي-شيما رضايي- شیما رضایی هنجنی -شهاب الدین شیخی-شیدا شاه محمدی- شهلا انتصاری- شیرین فامیلی صنم كازروني-صدیقه مقدم طه ولی زاده-طلعت تقی نیا -عباس شکفته دل-علی محمدی-علی سمیعی زاده - علی عبدی-علی طایفی-علی اخوان-عالیه مطلب زاده-علی اکبر خسروشاهی-علی مشمولی-علی صادقی-عباس شعبانی-علیرضا طالبی-عقیل رضایی-عزت ابراهیمی-غلامرضا داودی-غلامرضا هزاوه -فروغ سمیع نیا-فرشید محمود تهرانی—فاطمه مقدم-فریده مقدم-فریناز آزادفر- فرانک فرید- فراز یکیتا-فاطمه ابراهیمی-فرشته شیرازی-فرخنده جبارزادگان -قدسی سرمست کارن جواهری-کامبیز گرمستانی-کاوه قاسمی کرمانشاهی-کبری کریمی-کامران طاهباز-کرم رضایی-کاوه مظفری-كاوه رضايي شيرازي -محمد حبیبی- محمدرضاخواه-مرتضی تهامی پور-مهدی امین زاده- مهدی فخرزاده- مهدی فقیهی- محمود مژده ای- مجید اویسی- مجید اشرف نژاد- مهدی فرجی - موسی فریدونی- محمود جابری- معصومه قلی زاده - مریم حسین خواه-مژگان ثروتی-مسعود شکری-ملوک ملاحسینی-مانا علوی-مسعود کرمی-مهرنوش اعتمادی-مرضیه بخشی زاده-منصور تیفوری-مریم خدا رحمی-مونا محمدزاده-محمد غزنویان-مارال فرخی-محمد شوراب-مریم رضوی-مهسا خیرالهی- مرتضی اسدی-مازیار مهرپور-مریم سمیعی-مسعود هاشمی-محسن پناهی-مسعود حیدریان-منصوره شجاعی- معصومه وطنی- مهدی فراهانی- محبوبه حسین زاده-مسعود حسینی-مهرداد ترابی-مریم کسایی-مهدی زمانی-مجتبی اسدی-مریم احمدی-مجید گرجی-محمد میرزائی-محمود سندجم-مسعود طالبی-مهرداد قاسمی-مجید ابراهیمی-محمد میرزائی نیا -منصوره خسروشاهی-مسعود گلستانی-محسن خلفی-مسعود حيدريان-مجيد نصرآبادي-محسن مومني-مهران كوشا-میترا یوسفی-محسن بالش آبادی-مهدي الهياري-مهين گرجي-محمد رشوند-مريم قاليچيها-مهرنوش فطرت- نیره توحیدی -نسیم خسروی مقدم-نیما علوی-ناهید کشاورز-نادر حاجی محسن-نصور نقی پور-نوید نوری فر-نیلوفر گلکار-نازلی فرخی-نرگس گرجی-نیما سرابی-ناهید جعفری-ناهید میرحاج-نفیسه آزاد-نیما پورابراهیم-ندا ابراهيمي-نسیم روشنایی وحید میرشکار - وهاب دوستی دوکشکانی-وجیهه مقدم-وحید هاشمی-وحید ابراهیمی -وحيده موسوي -هوشنگ سبحانی-هدی امینیان-هایده تابش-هادی میرزایی-هادی مسعودی راد-همايون پناهي یاسرریگی -یاشار گرمستانی-یاور خسروشاهی-یاسر عزیزی-یاسمن دادور-یاشار حکاک پور مراغی