امروز 7 مرداد است و دقيقا 50 روز از بازداشت ناگهاني جعفر ابراهيمي ميگذرد. جعفر معلم دبيرستانهاي شهريار است و نميدانيم او كه قلم همراه هميشگيش بود و دغدغه كودكان سرزمينش را داشت پايه هاي كدام امنيت ملي را لرزانده كه 50 روز است كه به اين اتهام دربند ميباشد... نزديك يك ماه را در انفرادي گذرانده او را به دادگاه انقلاب برده اند براي آخرين دفاعياتش و اعلام كردند كه بازجويي از او به اتمام رسيده .قرار وثيقه صادر شده توسط بازپرس پرونده با امضاي قاضي حداد رد ميشود و او را به بند عمومي اوين منتقل ميكنند تا منتظر روز دادگاهش باشد. در تماسش از شاگردانش ميپرسد و بزرگترين دغدغه اش برگه هاي امتحاني شاگردانش است كه آقايان گفته بودند به مدرسه بازشان ميگردانند و نگرداندند... از دلتنگي روزهاي دوشنبه اش ميگويد كه آغاز روز مدرسه اش است و از كلاس كنكوري كه در مدرسه براي بچه ها گذاشته و حالا نميتواند برود. از سختي روزهاي انفرادي نميگويد ..از ديسك گردنش نميگويد و از داروهايي كه يك ماه بود ديگر نداشتشان اما او كه در مركز بي عدالتي است هم نميدانست كه قرار است دوباره برگردانده شود انگار ناگهاني است دو روز بيخبري و بعد تماسي كوتاه كه مرا برگرداندند انفرادي 209 براي بازجويي بيشتر نميداند چرا و نميداند تا كي .... ياران دبستاني ... هم وطنان ... هوشيار باشيم جان جعفر و ديگر ياران دربندمان در خطر است ...
انتقال مجدد جعفر ابراهيمي از بند عمومي اوين به بند 209
بعد از 2 روز بيخبري از جعفر ابراهيمي مطلع شديم كه ايشان را مجددا از بند عمومي اوين به بند 209 منتقل كرده اند.
جعفر طي تماسي كه امروز با خانواده خود داشته بيان كرد كه به بند 209 منتقل شده است. وي از مدت زماني كه بازداشتش طول خواهد كشيد و همچنين روند پرونده خود صحبتي نكرد. اين در حاليست كه پيشتر اعلام شده بود كه بازجويي وي به اتمام رسيده است.
در حالي كه بيشتر از دو هفته از عدم موافقت معاون دادستان با وثيقه ايشان ميگذرد ولي هنوز پرونده ايشان جهت برگزاري دادگاه ارسال نشده و در قسمت دادياري امنيت ميباشد .
تنها توضيح مسئولين در دادگاه انقلاب به خانواده شان كثرت كار عنوان شده.
قابل ذكر است كه جعفر ابراهيمي دچار ديسك گردن ميباشد و نياز به ادامه درمان خود در بيرون از زندان را دارد.
جعفرابراهیمی پس از 38 روززیستن وچشیدن سرد وگرم روزگاراززندان انفر ادی،وارد ندامتگاه 4 بند 7 زندان اوین شد،جعفر ابراهیمی سخن های بسیاری برای گفتن داشت،بغض نکرده بود، گلویش نگرفته بود،لرزشی درصدایش نبود، بلکه صدایش لبریزفریاد ودلش سرشارامید بود. گویا راه نرفته ی بسیاری داشت که بایستی می رفت،سخن جعفر کوتاه ،اما تفسیر سخنش تا افق های شعر و شعورسرزمین تاریک ستمگران را نور افشانی می کرد. کلید واژه های سخنش سرشار از دلگرمی بودوامیدو سربلندی. جعفر ابراهیمی معلمی که عمرش را به پای دانش آموزان جامعه اش گذاشته وزندگی و آرامش وآسایش خود را به مردم بخشیده است. پشت تلفن باجعفر سخن می گفتم،اما اندیشه ام درآسمان خاطرات نجابت این قوم( ایرانی) پنجه در پنجه بود. شگفتا که جعفر ستم های رفته برخودرا از یاد برده بود، اندیشه اش در دیارسپاسگزاری پرمیزد! جعفر از شهر اوین می گفت،آنجا که معلمان دیگر در بند زنجیرستم گرفتارند،آنجا که فرزاد کمانگر سالهاست به خاطر بدگمانی گروهی خودسر رنج های بسیار کشیده است. آنجا که ابوالفضل عابدینی همان روزنامه نگاراهوازی که مظلومیت کارگران هفت تپه ونیشکر و سایپا وشرکت واحد ومعلمان و دانشجویان و دیگر مظلومین این خاک را باقلم می نگاشت،وباگلو فریاد میزد. ابوالفضل عابدینی که پیکرنحیفش 40 کیلوبیش وزن ندارد، اما اندیشه واراده اش در هیچ ترازوی سیاستی نمی گنجد. چه غم انگیز است داستان آزادی خواهی ایرانیان!! ابوالفضل و فرزاد و جعفر وهاشم وثریاو عبدالله ومسعود ووووووودر خراسان و سنندج و کامیاران وشیراز و اصفهان وتبریز و تهران و همدان و.......... بدون اینکه همدیگر را دیده باشند،مانند مضراب های یک ساز آنچنان بر پرده های موسیقی فریاد می نوازند. که سمفونی شگفت انگیزی به نام همبستگی و آزادی راپرورده اند. خدایا پایدار گردان، این همنوایی را. فرزاد ازکامیاران همان فریادی را می نوازد که هاشم در خراسان در گوش هموطنان می خواند. جعفر همان سخن می راند،که قاسم دانش آموز شهریاری اش می گوید. در شگفتم،چگونه قدرت طلبی وجاه طلبی، گوش برخی راازشنیدن حقایق کر،چشمشان را کور و اندیشه ی آنان را ازدرک راستگویی ودرستکاری ناتوان می سازد؟! خدایا می دانم که عاقبت ، زمین از آن درستکاران است. اما ما رایاری کن که از درستکاران باشیم،و درستکار بمانیم. خدایا می دانم که تو سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نمی کنی مگر خود آنان بخواهند! اما بارخدایا خواست ما بر خواست تو پیشی نخواهد گرفت. خدایا می دانم در پایان هر سختی آسانی هم هست. اما بار پروردگارا به ما توانی بخش که سختی هابردوش ناتوانمان آسان شود. خدایا هرکه را تونگهبان وی باشی،قدرتمند ترین سپاهیان بروی پیروز نخواهندشد. بارپروردگارا تو نگهبان زندانیان ما باش که در اعماق سیاه چالها هیچ پشت و پناهی ندارند. بارپروردگارا ! شب های تار زندانیان مار ا به نور امید خود روشنی بخش. خلوت وتنهایی آنان را سرشارازسرودشادی بخش الله اکبر خود گردان . بارخدایا سپاه ترس را با نیزه ی سبحان الله از گرد آنان پراکنده بنما قلب های شکسته ی آنان را امید وار گردان دلهای زخم خورده ی آنان را درکنج تنهایی وترس با مرهم امید خود شفاعت بخش
جعفر ابراهيمي كه در تاريخ 20 خرداد توسط نيروهاي اطلاعات بازداشت شده بود پس از پايان دوره بازجوييها از بند 209 به بند عمومي انتقال يافته است اين در حاليست كه آزادي ايشان به قيد وثيقه يا كفالت توسط قاضي حداد مورد تائيد قرار نگرفته و بعد از مراجعات مكرر خانواده ايشان به دادگاه انقلاب ايشان حتي حاضر به توضيح در مورد اين قضيه هم نشده اند. اين در حاليست كه آقاي ابراهيمي دچار ديسك گردن ميباشند و خانواده ايشان به شدت نگران پيشرفت بيماريشان هستند.
در حالي كه 33 روز از بازداشت ناگهاني فعال صنفي معلمان آقاي جعفر ابراهيمي ميگذرد هنوز خانواده ايشان خبري مبني برآزادي ايشان دريافت نكرده اند. با اميد به آزادي اين معلم دربند تعداد امضا كنندگان بيانيه ايشان به 253 نفر رسيد كه ليست كامل آنرا ملاحظه ميفرمائيد.